امروز اومدیم بخیه رو باز کنیم از 10 تا بخیه 3 تا فقط مونده انقدر که میپری بالا و پایین با این پا و پانس مان دوباره میری روی شیشه میپری نمکدون من اسم دکتر رو یاد گرفتی تو بیمارستان داد میزنی بابک کو اسم دکتره بابک منفرد هست ...
اومدیم با یاسر طالقان تو هنوز پات 10 تا بخیه داره انقدر ورجه ورجه میکنی این ور اون ور چند تا بخیه باز شد تازه میری آلبالو هم میچینی برگشتنی وسط جاده نگه داشتیم چایی و بلال خوردیم ...
پسرک شیطون پریدی رو شیشه پاهات برید رفتیم دکتر بخیه زدی بعد عصری اومدیم خونه مامان زهرا تولد مانیا یه پایی راه میری مانیا هم کمکت میکه دستت رو میگیره ...